19:52 Goşmaçalar | |
DEMIRGAZYK TÜRKMENISTANDA JÜNEÝT HANYŇ ÝOLBAŞÇYLYGYNDA RUS BASYBALYJYLARYNA GARŞY GÖREŞLER
Taryhy makalalar
Goşmaça 1 2-nji jahan urşy döwründe Eýranyň Gürgen şäherinde SSSR-iň konsoly bolup işlän Türkmenistanly diplomat, Gylyç Kulyýewiň ýatlamalaryndan: Durdygylyç galtaman Külli demirgazk Eýranda bolşy ýaly Gürgendir Mazandaranda, Şahrutdyr Semnanda-da ýagdaý tiz kadalaşdy. Ylat Gyzyl Goşuna, Gyzyl Goşun ilata öwrenişdi. Dürli raýonlardan fronta-faşizme garşy söweşýänler üçin kömek gelip başlady. Sowet Soýuzyndan gaçyp baran duşman elementleriňem ýürekleri düşüşdi. Olara azar berýän ýokdy. Emma Eýran razwedkaçlarynyň, belli-beterem daşary ýurtly razwedkaçylaryň toruna düşüp, henizem şolaryň görkezmesi boýunça hereket edýän, gazabyna bäs gelip bilmeýän duşman elmentler bardy. Durdygylyç han şolaryň, biridi. Ol töweregine ilsiz-ummatsyz ganojaklary, şol sanda urşa gitmejek bolup bärden gaçyp baran dönükleri toplap, bir gün Maşadyň, ikinji gün Şahrudyň ýoluny çapýardy. Oňa iňlis razwedkaçylary tarapyndan berilýän buýruk şeýledi, Gyzyl Goşunyň ýerleşýän raýonlary berbatçylyk diýip goh turuzmak üçin urmaldy, çapmalydy, tozan turuzmaldy. Köp garaşyldy. Köp geçirimlilik edildi, Ahyrda Durdygylyç hanyň garakçylar toparyny ýok etmek bara-da buýruk geldi. Gerekli çäreler görlenden soň, duýdansyzlykda Durdygylyç hanyň obasynyň töweregi gabaldy, bir zarbade ganojaklaryň bar diýen ýaly girä salyndy. Emma Durdygylyç hanyň özi bilen kiçi ogly obanyň golaýyndaky jeňňellige sümýär. Galtaman birbada tutdurmady. Ony tutmasaň, operasiýanyň başa barmadygy bolýar. Jeňňellikde, golaý-goltumdaky dag-derelere aýlanyp çykylmadyk ýer galmady. Operasiýa Eýranyň jandarmlaram gatnaşýardylar. Şolardan biri, tanyş türkmen jandarm meniň ýanyma geldi-de, nesihat berdi: — «Siz indi goşun bilen Durdygylyç hany tutup bilmersiňiz. Ony tutmagyň birnäçe ýoly bar: Güllidaga baragadan Nur hana: «Ýa Durdygylyç hany tutup beriň, ýa-da özüňiz öňe düşüň» diýseňiz, ol galtamany ýeriň astynda bolsa-da tapar» diýdi. Biz nesihatçymyzyň aýdyşy ýaly etdik, Haýbat atmadyk, gorkuzmadyk, haýyş etdik. Nur han Gyzyl Goşunyň görýän çärelerini makullap gepledi: — Size öňem aýdpdym. Şol galtaman biziň ilatymza-da ot ýakdyranok. Arkaýyn boluň. Onuň gidere ýeri bolmaz. Gijäni Nur hanyňkyda geçirdik. Ol ertesi gün Durdýgýlýjýň goňşulykdaky kürt obalarnyň birine siňendigini, o tarapa atlylyaryny iberendigini habar berdi, ýene şol köşeşdiriji sözlerini gaýtalady: — Arkaýyn boluň, galtamanyň gidere ýeri bolmaz... Şol gün Nur hanýň adamlarý kürtleriň kömegi bilen Durdygylyç hanyň daşyn gabapdyrlar, atyşyk bolupdr. Kürtlerden iki adam, Nur hanyň atlylaryndanam biri ýaralanypdyr. Çat maňlaýyndan ok degip, Durdygylyç han şol ýeriň özünde jan beripdir. Emma ogluny diri tutup getirdiler. GOŞMAÇA 2 Gyzyl Horezm; Jüneýt han, Bolşewikler 1910-1924 Dub Ýaroşewski. An Şehi, Parsça terjime eden: Ýekrengiýan. Baýat Tahran 1392 Mekan çaphanasy کتاب : خوارزم رسخ: جنید خان، بلشویک ها وسقوط خاناتخیوه 1910- 1924دوب یاروشوسیک، ان شییه، مریحسرترنویسنده : یکرنگیجم:می کاوه بیات نا پردیس دانش ررس: تاری خ چاپ: 1392مکان چاپ : تهران)بو کتابدان شو آشاقداقئمقاالنئ سایالپ آلدئق(-چگونه غول ترکمن از چنگبلشویکها فرار کرد41یکرنگیانرستیپ مریحسرت 42 رخان جنید با نرینگ و فریب و جنگ وگریز با طایفه خود به خاک ایران]تورکمنصحرا[ پناهندهخود ساخته و با به کار بردنتیپ شمال و لشکر ررسق را منی یم شود ویل این میهمان ناخوانده خدعه و حقه رستارس خراسان را یطکرده به افغانستان پناهنده یم شود.تریماه 1307 شمیس دو سایل استکه دیگر ترکمن دست از تاخت و تازهای جرگه ای وکشتار]؟!!![ مردم دهات خراسان و شاهرود وریس و بییل را به کار انداخته اند، تفنگ وشمشریرا آنچه قابل استفاده نبود تحدامغان برداشته، خی ویل داده بقیه را غارها و شکاف کوهها و غریه مخق ی در و پنهان ساخته اند. دیگر غارت و تارارچ میشنیست، باید زحمت کشید ورنج برد، عرق ریخت و نان حالل خورد)!!!!(. رسهنگ حکییم پس از جنگ ترکمن صحرا به فرماندیه پادگان دشتی شد. واحدهای هنگ پیاده پوالدینگرگان تعیری و هنگ الیموت سوار در مناطق مهم گرگان پراکنده و مراقبند که یت ندارند. آرزوی یکفیلشان یاد هندوستان نکند. ترکمن ها از این قید و بند وآرامش وحضوررسبازان چندان رضایقبه ای را دارند، دلشان برای یک جنگ و جدال داخیل پر یم زند تا تاخت و تازیی حادثه و واقعه غری می کرده و دیل از عزا در آورند. 41 19-21 ،16-17 ،22-2۰ صص ،۱۳۳۶ شهریور 16، و ۱۰۳ ،۱۰2 های شماره ،۱۷ سال ،خواندنیها مجلهرا مالحظه فرمودند تمنا 42یخوانندگان عزیز، مطالب این سلسله مقاالت مسموعات بنده بوده و اگر اشتباه و خطان یم کنم بنده بماند.ی یچ اصالح شده و قسمتهای صحیچ درصفحات تاری خ بافرا متوجه سازندکه این وقایع و حوات تاری )یکرنگیان(آن سوی رودخانه اترکیگرگان آن طرف رودخانه اترک یک سلسله وقاییع روی میدهد. روزگار آبسی ییدر خالل این احوال، در همساییک است، بلشویک سازمان اداری ترکستان را به هم ریخته، با تطبیق اوضاع جغرافیای طبییع و نژاد یم خواهدحوادن ی ٔ آسیای مر ایالت دست انداخته اموال آنها را تصاحبکزی را به پنج جمهوری تقسیم کند. به امالک خانها رسکردهمهم تراکمه مقیم کرده، خالصه خانها ییک پس از دیگری به روز سیاه یم نشانند از جمله: خان جنید از خوانرییترکستان استکه امالکش را از دستشگرفته اند. اینککه به رسوقت ثروت و اموال منقول اغنام و احشام او رفته اند او تن درنیم داد پس از سالها غارت اموایل جمع کرده، چطور مفت و مسلم به رایگان دست بدهد و از بلشویک ها تبعیت کند ناچار خان جاتید با چهل فرزند که ۱۵ پشش در رکاب او شمشری یم زنند رسبه عصیانگذارده علیه ارتش شوروی طغیان نمود. اوایلکار هم بلشویکها نیم خواستند در جمهوری های جدیدالتشکیل شدت عمل به کارینکه جمعیت ونفوذی داشتند، مداراآنهابریند ورسو صدا راه بیندازند، حیت االمکان بامخالفریی خود، مخصوصاکرده برای درهم پیچیدن قدرت های محیل تدابریی به کار برده مهلت یم دادند، پند و اندرز، تشویق های معنوی، میریدند.لقب، شغل و با این تدابرییک یک آنها را از برییتصمیم خان جنید خان جنید تا توانست در ترکستان ماند و با روش کج دار و مریض روزگار یم گذراند و چون وضع حکومت ایران با یم ساخت رن میل نبوده به عنوان پناهندهی مزاج او بیشی به سوی ایران بشتابد، ویل شنید تراکمه ایران که هم کیش او بودند با دولت جنگیده و شکست خورده و اسلحه خود را تسلیم نموده اند؛ آنجا هم موضوع غارت و تاراج، محیل رارسکیسهیتکه دید بلشویک ها تقریبا تمام قلدرها وخوانرییخالصه مفت خوری خاتمه پیداکرده باالخره وقو به ًرام نموده اند و اینک نوبت به او رسیده با خدعه و نرینگ مأموران رسخ را رسگرم نمود، اموال خود را تدریجاو از نظر وزن سبک بود بسته بندیکرد با چهارصد نفر از نزدیکانچرونس طال تبدیلکرد. آنچه ازحیث بهاسنگرییبه طرف چات حرکتکرد تا از مریخود به طور ناگهان ز حرکتکرده به ایران بیاید. مأموران شورویکه اغفال شدهبودند نتوانستند او را تعقیبکنند فقط طیارات روس خط سریآنها را تعقیب و هنگام عبور از مرز چندین بمب بهرسآنها ریختکه در اثر این بمباران ییک از زنها و چند نفر دیگر از نزدیکان خانکشته شدند. این روز شنبه دوم تری ]۱۳۰۷[ و پنجم محرم ۱۳۴۷ بود.تلگراف به تهران روز استکه جانریدیرستیپ زاهدی فرمانده تیپ شمال مطلب را به تهران تلگراف وکسب تکلیف نمود. در همرییخان هم با جمعیت خود از خاک روسیه ]تۆرکمنیستان[ به ایران تجاوز و در حدود مراوه تپه میهمان ترکمانان یم هم مراتب را به تهران منعکس وکسب تکلیف یم نماید.شودکه رستیپ امان هللا مریزا جهانبان ی هنوز شاه فقید تصمیم اتخاذ نکرده که سفری شوروی ضمن یادداشیت یم گوید »دوستدار حق مطالب و تسلیم برای خود رامحفوظ میدارم.مقرصجنان ییجنید مثل یک نفر جان «ین از تهران به لشکر پذیراررسق و تیپ شمال دستور داده یم شود از این پناهندگان باید طبق خوی و روش ایران یرشوط بر آنکه اسلحه خود را تسلیم نموده و در مرز هم ساکن نشوند. آنها را به داخل خاک ایرانکوچ دهیدشود مکه بهانه ای به روسها داده نشود.]جنید[خان در ناحیه قدیرالدوم ]گۆدری او مشغول دید و لوم[ در اطراف چات در اوبه جان محمد وارد، ظاهراات است و دو نفر ترکمن های تریه چاروا مقیم شوروی ]ظاهرا[بهبازدید است ویل در باطن مشغول تکمیل تجهرییکرده بود،نام قند و چای مرتبا برایش اسلحه و مهمات یم آورند. چون مقداریمسلسل و فشنگ در محیل مخق یهفت نفر از فرزندانش با پنج نفر از رشیدترین سوارانش مأمور میشوند به ترکمنستان بروند و آنها را بیاورند. اینرن انجام یمگرید ویل هنگام مراجعت در نزدییک مرز درکوه رسباز جنگمأموریت پنهان از نظر مرزبانان رویس بخو مارهاموجب میشود آنهاکیم بایستند و تماشاکنند. دیده بان رویس ها از دیدهگاه آنها را یم بیند و به پاسگاه اطالع یم دهد. سالدات های روس به تاخت به محل توقف آنها یم تازند و تریاندازی یمکنند. فرستاده های جنیدخان ضمن فوراییک دو نفر ازرسبازان روس، مسلسل ها و صندوقهای فشنگ را سالم به پدر یمییجنگ وگریز وکشی رساند.تسلیم جانریدیخان نداشتند در برابر مأموران هنگ بجنورد پایداری نکردند و ]پس ازدسته جانریدی خان چون اسلحه و مهمان یبه نام تسلیم[به جلگه جاجرم منتقل یم شوند ویل جنیدخان گایه به عنوان اینکه برای پشم عرویس دارم زمان ییض اوقات هم با کسالت مزاج و بع فرستادن چند قبضه مسلسل و تفنگ ازتسلیم اسلحه و کوچ کردن به کنار ین راهها، گردنه ها، گذرگاه هایبه وسیله فرزندانش و با یاری تراکمه ایران به شناساگرگان طفره یم رود. ضمناخراسان یم پردازد. در این مدت مرتب رستیپ امریموثق رئیس ارکان حرب کل قشون ورستیب زاهدی فرمانده تیپ و بریی سفارت روس و وزارت خارجه ایران وکنسول عشق آباد از طرف دیگر برای خلع سالح وکوچیشمال از طرفدادن جنیدخان و اردویش مکاتبات شدیدی در جریان است.تغیریمکان نخسترترباالخره بنابر اوامر مؤکد مرکز و ارصار ]فرمانده هنگ گرگان[ رسهنگ حکییم، جنیدخان اردوگاه خود را از حدود چات وکنار اترک به داخلگرگان کوچ یم دهد. این همان موقیع است که از مرکز دستور یم رسد و باید وادارشانکنید که در اوبه های ناریل داغ گنبدقابوس به امر کشاورزی و دامریوری بریدازند ویل چون پیش از رسیدن ایندستور، کاروان جنید مسلحانه ارد و چادر و رسا پردۀ خان را برپاکرده. دیگهای حلقه وار بارکرده و آتش ها روشناسلحه آنهاموفق نیم شوند.یشده بود، به گرفی یرن از جمله همراهان خان ۱۵ یمپش بزرگ او بودند که همه روزه در رکاب پدر سوار شده به شکار و سوار خو پرداختند.یادر این ضمن سفری روس مجددا دداشت مؤکدی به وزارت خارجۀ ]ایران[یم فرستد و متذکر یم شود که پشت مرزهای ما یک عده از دشمنان روسیه مسلح و هر روز ما را تهدید یمکنند. طبق بند ۶ پیمان ۱92۱ یا آنها را تسلیم خودتان به خلماکنید، یا اجازه بدهید ارتش رسخ درخاک ایران آنها را تعقیبکند یا اقال ع سالح آنها بریدازید. چوناطالع پیداکرده بودندکه اینکاروان بدون اینکه یک قبضه تفنگ خود را بدهند وارد خاک ایران شده اعلیح یرصتروس و انگلیس میلین بهتقاضای رن مورد همسایگان، مخصوصافقیدگاه، در طول مدت سلطنتشضمن رن اعتناالملیلھم نداشت مرتکب تخلغات بری شده، گزک به دست آنها بدهد. بعالوه طوایف ترکمن ایرانکلیه خلع سالح یشده اند. وجود این عده مسلح فسادی برپا خواهد کرد و تحت عنواناینکه ترکمنها ممکن است به تهیه سلحه سریی شد، اینک بهیاقدام کنند. بنابراین به فرمانده لشکر دستور مؤکد صادر یم شود که دوران میهمان محض ً اطالع دهید که در ظرف ۴8 نگفته نماند کهساعت یا اسلحه خود را تحویل یا به روسیه معاودت نمایند. ضمناترکمن ها ورود خان جنید را مغتنم شمرده تحت عنوان دید و بازدید مرتب به دور او جمع میشدند و بر مقام و ، او را صاحبکشف وکرامات دانسته و عاریاست دی مناسبت در یتوخان یرف معنوی برایش قائل بودند. به همرییمریدان معنوی نقشمهیم راین از تراکمه ایران پیداکردکه بعد همرییهمان مالقاتهای اولیه مریدان فدا برای نجات خان از بلیات و عبور از رستارسخراسان بازی کردند.هدیه خانگرز وسریبودنکرده باشد و هم پیغام یمی رسهنگ حکییم افشی را با نامه و مقداری هدایا نزد جنیدخانیم فرستدکه هم دیددهد که چون ماتمام تراکمه خاک ایران را خلع سالح کرده ایم بودن اسلحه در دست شما و منسوبانتان صحیح استکلیه اسلحه و مهمات خود و اتباعتان را تینیست. بعالوه بهانه ای به دست روس هامیدهد، بهی حت صورت منظیم توسطحامل به مرکز تیپ بفرستید. هر موقع اگر خواستید از خاک ایرانخارج شوید طبق همان صورتاولیه به شما تسلیم خواهد شد.ینازافشورسبازان به آنها یمگوید شما در فالن مکان منتظر جواnباشید. افشورسبازان شبخان پس از پذیراینرا در باغچهمصفا یمکشد یم بیند چهاربه روز آورده سحرگاهان صدای تکبریبه گوششان یم رسد. افشدوربرییًگذارده و مجدداریس به طرف آنها یم آیند و هر چند قدیم یک مرتبه عماری را به زمرییپونفر زیر یک عماری سرییره پس از نیم ساعیت تکبریگویان آن را به دوشگذارده به طرف باغچه توقفگاه آنها یم آیند. باالخ مریسند. عماریرا در برابر افشگذارده تعظییم نموده کناری میایستند. با اشاره افش ییک از رسبازان که نژاد ترکمن بوده روپوش دیگری نیم بینند. افشبه آن ترکمنعماری را بریم دارد. همه یکباره تعجب یمکنند چون جز یکگرز و سری چریییمگوید مع ین هدایا آن استکه اسلحه را نیم دهیم. برای جنگ هم آماده هستیم. بعد به تماشایگرز و سری یت اسری نهفته است. گرچه عنوان پاکت به نام رسهنگ حکییم است ویل درٔکه یم پردازند میبینندکاغذی در سینهپاکتباز است و رویکاغذ پس از ییک دو سطر اسالم و احوالرییس با خط خو وشته است: چو فردا برآید بلندآفتاب ریس ن-من و گرز و میدان افراسیاب.ین وگفت پاسخ نامه را ازگنبدکابویس برایمانه پذیراافش پس از طالع از عالن جنگ از فرستاده های خان محی یخان خواهم فرستاد.آتش جنگ روشن یم گردد رسهنگ حکییم پس از مشاهده گرز و سری میفهمدکه با حرف و تمادل، نامه، حریف ترکمن نیم شود و باید با او برریس اوضاع نتیجه میگریدکه حریف خان، رسهنگ حاجیعیل طاهری است.دست و پنجه نرم کرد. پس از مدن یمجددی بهیک سواران سوار و یک دسته مسلسل از هنگ الیموت در اختیار اوگذارد. ضمن نامه تهدیدآمرییًفورارسهنگ سفارش یم کند. حیت االمکان بدون خونریزی یا پند و اندرز وگایه تهدید و اگر نشد با به کار بردن تماموسیله ای که در اختیار دارید باید اسلحه خان و اتباعش را بگریید. روز دوشنبه هفتم آبان رسهنگ طاهری باسوارانش از گرگان به سوی ناریل داغ حرکت و در روز پنجشنبه نهم آبان مشعو ل عبور ازرود خانہ بودند که ناگاه از داخل پنبه کاری و علفها دچارشلیک سخیت یم شوند و تصور میکرد بافرستادن اینگرز وسریبا رستم وسهرابنیم عیار و یک ترکمن ناقالین است. خالصه پس از دادن چندو سام نریمان رسوکار دارد. نمیدانست طرف او مهی ینفر تلفات ضمن جنگ و گریزخود هنگایمکه بيچاره رسهنگ طاهری جریان راگزارش یمدهد، رسهنگ متغریشدهاز الیموت وو با خشم فراوان میگوید این کارکوچک را نتوانسته اید انجام دهید. لذا هنگ پوالدین پیاده وگردان ییک دسته بمب انداز برداشته با احتیاط کامل و فرستادن جلودار و پهلودار و عقب دار روانه ناریل داغ و اردوی رؤسای ایل چاروای آتابای رامالقات یمکند و به آنها سفارشیمکند اقدایم بکنندکه خانجنیدخان یم شود. قبالیرصشود بدون جنگ اسلحه خود را تسلیم نماید. آنها ظاهرا قول یم دهند.جنید حا هنوز به تریرس میهمان های ناخوانده نرسیده بود که ییک از پشهای خان مریسد. پیاده شده به رسم ادوار پهلوان ی نده، تو اگر از اوالد رستم دستانیرن جهت رسبازان خود را به کشی یادب میبوسد و میگوید رسدار یم فرمایندزمرییین پیاده شو با هم رسو پنجه نرم کنیم یاکشیت بگرییم، یا باگرز وسریمیجنگیم اگر تو موفق شدهسیت ی هرچه بگومن اطاعت میکنم. ویل اگر من زنده ماندم و تو شکست خوردی یا زخیم شدی فقط تقاضای من آن استکه بهدولت ایرانعده من و اسلحه منکاری نداشته باشید من و اتباع من نه دزد هستیم و نه قاچاقرچکه اسباب نگران یرعنا و زیبا و رشییرا فراهم کنیم. رسهنگکه جوان حال مؤدب و مبادی آداب در برابر خود یم بیند پیادهد و در عرییاو رامیبوسد و میگوید سالم مرا به خان ابالغ و بگویید درکشور ما اسلحه فقطشده و با او دست میدهد و پیشان یباید در دست رسباز دولت باشد بعالوه من هم مأمورم و معذور و ناچارم اسلحه و مهمات اتباع شما را با مسالمت یک قبضه شمشریقیمیت برای خان میفرستد. به مجردیکه سواربرگشت ناگاه جنیدخانیا باخشونت بستانم ضمنادستور داد طبل جنگ را بنوازند و فورچ ازسوار به طرف رسبازان حمله ور شدند. در حایلکه خان جنید در جلو ومیداد،قیقاج مریفتند از زیر شباشمشری فرامری رسبازها هم مردانه دفاعکردند. زد یکم اسب تری میانداختند، تصادفاشهیدکشته یم شود، چند نفر درجه دار و افراد نرییباستان یوخورد تا غروب ادامه داشت. ستوان یکممحمد حسرییمیشوند. غروب آن روز جنگ متارکه و به امر رسهنگ حکییم واحدهای پیاده و سوار به گنبدقابوس بریم گردند.ریس و از فحافرمانده لشکر را طوریکالفه یم کندکه طوفان یومسمومیت رسهنگ طاهری جانشرییمرگ ناگهان یوار ورا بریی سریییرسا برای فرمانده مامور تعقیب تلگراف میکند. از طرف دیگر طیارات وجود عدهای اسب و اشی یناکاشمر به اطالع لشکر یم رسانند.رسهنگ م. ازستونهای بجنورد دیگر خارج شده ناچاررسهنگ قادری امیدش قطع یم شود. بعالوه شکار از منطقهواحدهای جدیدی از مشهد به طرف تربت برای راهبندی روانه میکند.وین به عنوان معریی شریوان یموقع قاصدی به چنگ ماموران اطالعات لشکر یم افتد که حامل نامه هادر همرییفرج بیچرانلو و بهادر لشکر زعفرانلو بوده و خان جنید به آنها نوشته بود که خییل محرمانه برای افراد و دواب کاروانش مقداری علیق و خواربار آماده کنند.باز لشکر دچار تردید میشود، پس معلوم میشود که جنیدخان قصد دارد به طرف باجگریان و دره گز بیاید و حالاین که در اطراف این که محققا کوه رسخکاشمر یط طریق میکنند. مریدان خان هم هر روز در شمال بجنورد وقوچان انتشار میدهند خان تصمیم گرفته از مرز عبور نموده و به روسها تسلیم شودزد و خورد و جنگ و گریز بااینکه خان شب گذشته خود را محصور یم بیند با سواران لشکر روبرو میشود. جنگ درمیگرید ویل دسته ایمیجنگند وکاروان به رسعت در پناه آنها رد میشود. ستوان سوم کیا به فرمان هورا، شمشریکش به طرف آنهامیتازدکه چند گلوله به رانش خورده و از اسب میغلطد. عده زیادی اسب و چندنفری رسباز مجروح میشوند. اما پیاده هاچون دوردست بودند نیمتوانند از دامنه هایکوه رسخ خود را برسانند. اردو ضمن گزارش نتیجه جنگ از مرکزآنها راگشته و یمگویند چرا همان روز اول اسلحه یرصت فقید خشمگرییکمک میخواهد. اعلیح در مرز نگرفتید که یت روانه گرگان میگردد.کار به این افتضاح بکشد. فورا از طریق لشکر ررسق و تیپگیالن واحدهای تقویاردوگاهجنیدمحارصهجنیدخان چنانکه خواهید دید چنان فطنت و چابیک از خود نشان میدهد. که عقل مات یم ماند. برای اغفالبه خرج دینظامیها چنان مهارن ادکه هنوزکارهای آن روز و زبانزد افشان و درجه داران خراسان است. مثل اینکهین را در دل جنگلها باالیکوهها انتخابشمایلخراسان را زیرپاگذارده درست همان معابر وگذرگاههاسالها منطقهراییمکرد که نظامیها تصور آن را نیم کردند. این مرد عجیب این کاروان سنگری ین گردنه ها و دور افتادهاز سختی یین تلفات به خاک افغانستان رساند. بارییت باکمی یین و زمیترین دره ها با نهایت آرامش خیال، پنهان از دید هواقسمیت از واحدهای لشکر ررسق تازه از جنگهای بلوچستان و دستگریی دوست محمدخان بلوچ فارغ شده و افراد واحت نکریدواب هنوز اسی ده بودند. کهزنگ خطر به صدا درآمد. تزد و خورد جنیدخان و اغفال اردوی دول سومرترین اوایل اسفند ۱۳۰۷ مرکب از سوار و پیاده و توپخانه که ازگیالن و خراسان کمک گرفتهرسهنگ حکییم اردواز دیدکارون جنید به سوی ناریل داغ عزیمت یمکنیبود، تشکیل داد و به طور پنهان د. پس از استقرار واحدها ومحارصه اردوگاه دشمن، سحرگاهان روز یکشنبه پنجم اسفند ) رمضان ۴۷( ناگهان آتش توپخانه روی رساپرده خان و اوبه های اردوی دشمن، درست روی چادرهامنفجر میشود. پیاده نظام توپخانه و مسلسل به جلو مریوند. گرچهروشنکرده فقط دقایق ی هوا تاریک و ماه شب دشت و دمن را که ماه زیر ابر یم شود ظلمت همه جا را فرامیگرید.به پا ساخته بود از پشت تپه ها با شمشریهای آخته به طرف چادرها حمله میریند.پس از اجرای آتش آن یمیدانکارزار را از نظر یمگذراند و باکمال تعجب میهواکه روشن میشود.رسهنگ حکییم با دوربری یبیند که سواره افشسواریان هستند. عجیب آیا تمام افراد دشمن نابود شده اند؟ در این حرییها پیاده شده لگام به دست اسی یپا شکسته که بر اثر بمبارانبه تاخت خود رابفرماندیه رسانده و یمگوید تلفات دشمن جز چند بزگر وگاو و اشی یگلوله های مسلسل و پیاده نظام نابود شدندن، جنبندهایدر چادرها و رساپرده خان دیده نمیشود و این چادرها اغلبکاغذی و با چوب و علف رسپا نگاه داشته شده. یک زن جوان به چشم میخوردکه با خنجرکشته شده وکیسرت نرسانده ویل رد پای چهارپایان نشان یم دهدکه همان دیشبکه اردو متوقف شده و خییل همبه او آسی مراقبت بودند تا خود اردو آگاه نشود بامهارتکامل بدون رسوصدا به طرفکوهستان توکالن یع یت منطقه خراسان رهسپارشده اند. رسبازان پیاده ها، سواره ها رامسخرهمیکنند، سواره نظام توپرچ هارا استهزامینمایندکه عایل تریانداختید،جنیدخان را باگلوله از بدنش جکله تریاندازی شبانه داکردید. رسبازان مسلسل رچ ها را شماتت میدهندکه واقعازدید... شما خوب بود از چشم ش.ناگاه ستون سوار خریکاروان ]جنيدخان[ را در اطراف کوه رسخ تربت حیدریه یم شنود، تمام اسواران را به شتاببه آن سو بردندبه لشکر خراسان یم کند که بگریید یارو را که حاال نوبتیبیچاره رسهنگ حکییم با لب و لوچه آویزان تلگرافشماست و جریان را به مرکزگزارش میدهد. بر اثر این پیشآمد فرمانده پادگان منفصل ویل رسهنگ، حاجیعیل خان با یک سواران زبده نفرات هنگ الیموت مأموریت پیدا میکند که جنیدخان را در خاک خراسان هم تعقیب و با اک مسایع نمایند.مأموران لشکر ررسق اشی ییی رسدریم آورد جنیدخان چون جن و پری هر زمان از جات ساله، قدی بلند ویل باریک اندام و چشمان ی خان جنیدمردی پنجاه، شصکوچک و ریز داشت. خطوط چهرهگشادۀ او هر بینندهای رامجذوبین حکایت میکرد ویل چشمان جذاب و پیشان یرن رحیم و تندخو اش ازخشونت،صورتش جای سییل قهر و لطمه روزگار را نشان میداد.یمیساخت. فرورفتیکاطالعات خان جنید خوب کار میکرد که همه را مات و مبهوت ساخته بود. از ساعیت به قدری دایره که رسهنگ ٔینکه ازررسق و توپخانه هارن او میگرید از تمامجریانات ازگردان پیاده و سواره ایکه ازحکییم تصمیم به رسکوین گیالن به گنبد آمده ح که به دیدن او رفته یت ازساعت حرکت و توقفگاههای ستونهای اعزایم آگاه بود. ترکمنهاکرد. وسایل سنگریی خودتعیرییبودند چنان مجذوبش شده که اینک جان نثارش میکنند. خط رجعت خود را قبالمهیاست و اردوی خان باید حرکت کند، را پیشاپیش ویل شبانه دور از دید مأموران نظایم فرستاده اینک همه چرییبرای آخرین بار پیشان ی فقط ییک از زنهای جوان خان گرفتار تب شدید بوده و با مرگ دست به گریبان است..... اورا بوسه داد و پارچه سفیدی روی جنازه اوکشید. بر اسب کوه پیکرش سوار شد و رفت. ماه از پس ابرها به اینرتمنظره دزدیده نگاه یمکند. جنیدخان خاک ترکمن را وداعکرد و رسبازان را به حال خودگذاشت و با رسعت عجیافشانشد. پس از پایان حمله و ناکایم رسهنگ حکییم،کمکم برییاز دیده هامخق یدایع ی یدر البالیکوههای سونیکریس ررسوع شده، عده ایگفتند اینها جن و بری بودند، دیگری میگفت قطعاو درجه داران پچ و پج و حرفهای درگوقالیچه و عرقچری که از نژاد ترکمن بود بلند بلند یمگفت: با دردکشان هر ی ح یرصت سلیمان نزد آنهاست.گروهبان یرن اینها برنیاید از ماهزار نفر چه کاری ساخته بود. به که در افتاد ور افتاد. ارتش رسخ با آن اسلحه و ساز و برگ ازده از روی برف هابخارهر حال اینک سکوت مطلق صحرا را فراگرفته، آفتاب فرش طالین ی باال مریود گسی یی و زاغهای سیاه این طرف و آن طرف یم پرند. رسهنگ طاهری مأموریت خود راگرفت و رفت.کبوترهای خاکسی یکه اینک بر اثر فتوحات بلوچستان و دستگریی رسدار دوست محمد بلوچ بهدرجهرسلشگری نایلرستیپ جهانبان یآمده، هنوز به مشهد بازنگشته، رسهنگ م. فرمانده تیپ کفالت لشکر را عهده دار است. از تجاوزکاروانخان رئیس ستاد )رسهنگ ق. ( را خواسته پس از مشورت بهرسهنگ قادری فرمانده پادگاناطالع پیدا یم کند، فورابجنورد دستور جلوگریی و خلع سالح متجاوزین رامیدهند. ویل رسدار ترکمن فارغ از این هیاهو به کار خود مشغولاست. ، کوههای آالداغوشاه جهان، جلگه سملقاندره های مصفایگلیل دایع یاین فصل حوایل بجنورد مخصوصادارد. طبیعت یم خواهدیو جرگالن طراون میدان رزم برسانند. اینجا هم مرغ از قفیس میرید. فقط دونفر مجروح کشته به جامیگذارند.چند اسب و شی یین سوارشده به تاختخود را به کارواناران زبده اش راآزاد میبیند به شی ی جنیدخان به مجردی که خود او سو تندرومریساند. بقیه هم با جنگ وگریز به آنها یم رساند.احدهایپراکندگاینک دیگر برای لشکر مسلم شدکه کاروان جنید به روسیه برنیمگردد و احتمال داردکه به افغانستان وارد شود.هنگام خروج یرصب شسیت روی این فکر یکگردان پیاده در تربت جام، تایباد، خواف، یزدان پراکنده هستند تا اقال به خان جنید نشان داده اسلحه او را بگریند.راه در جلگه زد و خوردی رخویل این جنیدخان هزارهامار خورده و افیع شده بود، فقط در ییک ازکاروانشاها بریییم دهد که چند نفرازرسبازانگروهان نجفقیل حان) تیمسار عبایس فعیل( غفلتا با آنها تصادم میکنند. تلفات کاروان معلوم نشده، هرسه نفررسباز مجروح را درکنارجاده برده وسه رسنریی پس از زد و خوردی که - ه پنجتریرویس در شکم آنها فرو یمکند. اطراف این محله جنازه یک پریمرد و یک زن و یک بچه دیده شد...با تمام این مراقبت ها مرغ از قفس پریدرا از دخول به افغانستان آگاه نموده وگویا نقطه عبور را با به وساییل مرزداران افغان یمثل اینکه جنیدخان قبالکردهینهایت دقت تعیری بود، با اینکه واحدهای خو اف و تایباد و یزدانهریک حدودی را قر ق کرده انتظار کاروان خان جنید را داشتند، ویل خان جنید برای آخرین دفعه با یک گشیت هفت نفری سوار در نیازآباد برخورد کرده وپس از یک رزم شدید که افراد را رسگرم یم کنند، تمام قافله و احشام خود را به آن طرف خاکافغانستان رسانده و ی سه چهار نفر تلفات و مجروح به گشیتجاگذاردن دوکشته و وارد ساخی ی سپس خود و چندین نفر همراهانش با استوار ایران پس از 28۰ روز عملیات خاک ایران را ترک میکند. او به قدری عجیب بودکه هنوز داستان جنید خانافشان و درجه داران آن زمان ورد زبان ها است. و بر اثر این عدم موفقیت عده ای)غول صحرا( بری ی از افشان حبیب هللا قادری سالها در همان درجه متوقف ماندیتنبیه شدند. از جمله ر (Kitap ýazylanda) Peýdalanylan çeşmeler: 1— A. Rejep Baýsun: Türküstan Milli Harekatleri. Ystanbul. Zaman kitabewi 1945. s.132 2— Agabekowyň ýatlamalary. Lomaten gazetiňň neşrinden. Parij 1938 3— British Dojuments On Forgien Affairs (1917-1939) Part II. Wol.14 Uniwersiti Publijations of Amerija. S. 184 4— Enjeýklopedia of SSSR and the Sowet Union. Jambridge 5— G.Nepesow: Demirgazyk Türkmenistanda Sowet gurluşygynyň ýeňişi. Aşgabat 1956 6— gollanma.com/ internet saýty. 7— National Geographij» magazine 1932 8— Rahym Esenow: «Sary dominionyň» kölgeleri. Aşgabat. «Magaryf» 1985 9— R.Esenow: «Jüneýt han-Türkmen gozgalaňçylarynyň serdary» makalasy. 10— Turkmenowedeniye jurnaly. Aşgabat.1/1930 11— «Ýaş kommunist» gazeti. 12.12.1991, «Kelete goňur» gyrgynçylygy makalasy. 12— Ýaşlyk jurnaly, Aşgabat, 10/91 13— Ýaş Türkistan jurnaly, Ystanbul, 92,93-nji san 1937 ý. 14— Türkmenska Yskra gazeti. 16-njy oktýabr sany. 15— Ýeňy Türkestan jurnaly. Ystanbul. Dürli sanlar. 16— Çykgytlarda görkezilen çeşmeler 17—. دورۀ ی نطق پیش از دستور محمد آخوندگرگان ۱۴، جلسۀ ۱2۷، یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳2۴ جنگل کلته بیلن صؤحبتدشلیک- یاتالماالر خوارزم رسخ: جنید خان، بلشویک ها وسقوط خانات خیوه 1910- 1924 نویسنده :دوب یاروشوسیک، جم: یکرنگیان، می ی ی ررس ان شییه، مریحسری کاوه بیات. : نا پردیس دانش- تاری خ چاپ: 1392 مکان چاپ : تهران Arne GOLI Taryh ylymlarynyň kandidaty KITABYŇ SOŇY | |
|
Teswirleriň ählisi: 1 | ||
| ||